چه برف ست این که می بارد ؟ که فروردین نخواهد بود

زمین را فرش با گل های سرخ آذین نخواهد بود

زمین آری زمین ، آیینه پیشانی پُرچین  ـ

که حاشا آسمان با دیدنش غمگین نخواهد بود!

زمستان است و باغ ، این باغ بی برگی ، که تابوتش

تهی از اسکلت های بلورآجین نخواهد بود

غبارآلوده مهر و ماه سقف آسمان کوتاه

تمام قصه ؛ آه ؛ این است و غیر از این نخواهد بود

چه برف است این که می بارد ؟چه سوز است این که می تازد؟

بگو تا بیش از این سرکش ؛ بگو سنگین نخواهد بود

بگو آنک مسیحای جوانمردی که می آید

یکی ترسای پیر پیرهن چرکین نخواهد بود

بگو با ناامیدان باطل السحر است و میگویند

خدای قوم او گوساله ای زرین نخواهد بود

تراز شانه هایش کفه های ثابت عدلند

در این میزان یکی بالا یکی پایین نخواهد بود

بگو آدینه ، آن آدینه موعود ، می آید

که تنها پاسخ اشک و دعا " آمین " نخواهد بود

هنوز این برف میبارد ، هنوز این برف میبارد

هنوز این برف را آیین جز این آیین نخواهد بود.

نشان از ردپایی هیچ بر این برف پیدا نیست؟

سواری آه شاید آنسوی پرچین نخواهد بود

سواری سبز ، پیک نوبهاری سبز . اما حیف

فقط با حرف ، آری حرف ، اسبش زین نخواهد بود.

 

علیرضا رجب علی ‌زاده ی کاشانی


باب دل : مجموعه اشعار مهدوی نخواهد ,زمین ,بارد منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راهنمایی بازی شما سایت ساخت نرم افزار گلد پک عروسک چت|چتروم عروسک|وبلاگ عروسک چت|ادرس اصلی عروسک چت همیشگی ـ سون چت لیموشو زندگی جاوید هر چی که بخوای راستی pouya