وعده ها هرچند هی امروز و فردا می شوند

عاقبت دروازه های عاشقی وا می شوند

بغض خورشید از گلوی شرق بیرون می زند

این همه شب های واپس مانده فردا می شوند

آسمان گم می شود پشت پرستوهای شاد

دسته های دوستی از دور پیدا می شوند

یک نفر با سرمه دانی از تجلی می رسد

دختران کوچه ی اشراق زیبا می شوند

زیر طیف تابشش آیینه ها صف می کشند

روی سطح خنده اش گل ها شکوفا می شوند

روی دستش مهربانی ها جوانی می کنند

پیش پایش بی نیازی ها تمنا می شوند

تا کجا پهلو بگیرد زورق زیبایی اش

چشم های ما شبی صد بار دریا می شوند

 

حسن دلبری


باب دل : مجموعه اشعار مهدوی شوند منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Johnson Plus/مرجع مود و اموزش های متنوع پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان بادکنک آرایی تولد و افتتاحیه belager marjaehamayesh تخفیف ویژه هر چی بخوای هست ggsitgreat